دریکی اززندان های عراق یکی از رزمنده های شوخ رو برای بازجویی بردن،اون رزمنده که حس سرکارگذاشتنش گل کرده بود به سوالات افسرعراقی به این شکل جواب داد:
افسره ازش پرسید:اسمت چیه؟
رزمنده گفت:عباس
افسرعراقی:اسم پدرت چیه؟
رزمنده:مشت عباس
افسرعراقی:اسم پدربزرگت چیه؟
رزمنده:ملا عباس
افسره که کم کم داشت می فهمید سرکاره گفت:اسم جدت چیه؟
رزمنده:حجی عباس
افسره شکش بیشتر شد وگفت:کجا زندگی میکنی؟
رزمنده:بندرعباس
افسر داشت عصبانی میشد گفت:کجااسیرشدی؟
رزمنده:دشت عباس
افسره که مطمئن شد که سرکاره یه لگدبه رزمنده زد و گفت:منو سرکار گذاشتی؟؟!!؟؟
رزمنده جواب داد:نه به حضرت عباس!!!!!!